جهل؛ دشمن اصلی زندگی! حکیمی می نویسد : در سفرم به روستایی بزرگ برخوردم که هیچ کس در آن نبود ،به بیرون روستا متوجه شدم دیدم جماعت انبوهی بیرون بر تپه ای گرد درخت کهن سالی جمع اند. به آنان نزدیک شدم ،مشغول عبادت درخت بودند و نذورات فراوان به پای درخت می ریزند و درخت با آنان سخن می گوید! هرکس مال بیشتری هدیه می کند ،درخت با نام و کنیه وی را مورد تفقد قرار می دهد! ساعت ها به کناری ایستادم تا مراسم تمام شد ،گوشه ای مخفی شدم ببینم این چه معرکه ای است ؟! ساعتی پس درخت ,اصلی زندگی ,دشمن اصلی ,جهل؛ دشمن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خوشمزه ترین مزه ها انجمن علمی معلمان تربیت بدنی استان مرکزی مرجع دانلود بازی ورزشی دانلود فیلم و سریال - من فیلم میخوام خدمات طراحی نیسا گـیـم شـاپ خدمات وکالت در اراک - کانون وکلای امین طلوع خورشید وبگاه مسجد فاطمة الزهرا شهرستان گلپایگان